هیچ کسی استرس را دوست ندارد، گرچه تمامی استرسها بد نیستند. استرس خوب و مثبت، برخلاف اضطراب، ناراحتی روانی را نشان میدهد که برای فرد، سودمند است. افرادی که میآموزند با استرس به شیوهای مثبت مقابله کنند، قادرند نسبت به افراد دیگر بهتر با چالشها مقابله کرده و از خستگی اجتناب کنند. در ادامه با 3 روش مناسب برای تبدیل استرس به موفقیت آشنا شوید.
استرس، یکی از قسمتهای طبیعی زندگی است. اگر از آن فرار کنیم، نمیتوانیم از آن چیزی بیاموزیم. اگر آن را بپذیریم، با تجربهی آن، قدرت بیشتری نصیبمان شده و هنگام مواجهه با چالشهای دشوارتر آینده، آمادهتر خواهیم بود.
رهبران میتوانند به اعضای تیمشان کمک کنند تا از خستگی اجتناب کرده و بهرهور باقی بمانند؛ اما برای انجام این کار، ابتدا باید عقیدهی خود را نسبت به چگونگی عمل استرس تغییر دهند.
تبدیل استرس به موفقیت
استرس خوب و مثبت چیست؟
استرس در ارتباط با تکامل، حالتی است که بدن هنگام احساس تهدیدی قریب الوقوع به خود میگیرد. استرس، بخشی عظیم از پاسخ جنگ یا گریز است که افراد را ترغیب میکند از مشکلات فرار کنند یا با قدرت با آنها مقابله کنند.
میزان کمی استرس میتواند فرد را ترغیب کند تا با چالشها مقابله کرده و برای رسیدن به اهداف مهم، سختتر کار کند. هرچند میزان زیادی استرس، انگیزهی مثبت را به واکنشهای منفی تبدیل میسازد. در حقیقت، استرس بیش از اندازه میتواند موجب بروز بیماری شده، تاثیری منفی بر روابط داشته و مانع بهره وری شود.
متاسفانه رهبران همیشه نمیتوانند میزان استرسی را که اعضای تیمشان با آن مواجه میشوند، کنترل کنند. زمان بندیهای سفت و سخت، تقاضای مشتری و ملاحظات مربوط به بودجه میتوانند شرایط عادی را به موقعیتهای اضطراب آور تبدیل کنند.
رهبران به جای تاثیر گذاری بر عواملی که خارج از کنترلشان هستند، باید شرایط اضطراب آور را به عنوان چالشهایی در نظر بگیرند که برای مواجهه با آنها آماده هستند و اعضای تیمشان را برای اقدامی مشابه تشویق و ترغیب کنند.
3 روش تبدیل استرس به موفقیت
استرس به عنوان ابزاری برای ایجاد انگیزه است. رهبران میتوانند این روشها را به کار گیرند تا استرس را از مانعی دشوار به سلاحی قدرتمند تبدیل سازند:
1. شناسایی عوامل استرس
تحقیقی که توسط تیمی از عصب شناسان انجام گرفت، نشان میدهد که شناسایی یک موقعیت اضطراب آور میتواند مغز را از حالت مضطرب به حالتی فعال و پویا منتقل سازد. استرس به خودی خود از میان نمیرود. به جای این که از استرس فرار کنید، آن را شناسایی کرده و با قدرت با آن مقابله کنید تا قدرتش را محدود سازید.
به تاخیر انداختن واکنش نشان دادن نسبت به استرس، مواجهه و مقابله با آن را آسانتر میسازد. هنگامی که فردی خبر بدی را به شما میدهد، اجازه ندهید کل روزتان را خراب کند. زمانی را برای واکنش نشان دادن به این مسئله مشخص کنید و ابتدا وظایفی را که در برنامهتان هستند انجام دهید تا بتوانید بعداً به سراغ مشکلتان بروید و با آماگی آن را حل کنید.
اگر این مشکل مستلزم واکنش فوری است، دقیقهای در سکوت نشسته و برای واکنشتان برنامه ریزی کنید، نه اینکه بدون هیچ برنامهای به سرعت نسبت به آن واکنش نشان دهید.
2. استرس را به قسمتهای کوچکتری تبدیل کنید.
مشکلات بزرگ، موجب بروز استرس بزرگتری میشوند. به جای اینکه به طور مستقیم با عوامل عمدهی ایجاد کنندهی استرس مقابله کنید، آنها را به اجزای کوچکتری تقسیم کنید و مسئولیت مقابله با هر کدام را به افراد مختلف بسپارید. مسئلهی اصلی را برای کل اعضای تیم بازگو کنید تا مفهوم تلاششان را دریابند.
این روش موجب دستیابی به دو هدف میشود؛ اولاً، با نشان دادن ارزش کار افراد به کل تیم، موجب افزایش تعهد و همکاری میشود. دوماً، استرس هر فرد را کاهش میدهد؛ زیرا هر فرد روی بخش معینی کار میکند که نسبت به مجموع تمامی قسمتها، دشواری و ترسناکی کمتری دارد. مدیران میتوانند با پیگیری مشارکت هر عضو در حل مشکل، به جای شدت مشکل، سطح استرسشان را کاهش دهند.
3. استرسهای مبهم را به حقایقی مشخص تفسیر کنید.
اضطراب یک استرس بیهوده است. افراد در یک موقعیت استرس آور، احساس میکنند ابر سیاه استرس بر تمامی کارهایشان سایه افکنده است؛ مگر اینکه با پیوند زدن استرس به فعالیتهای مشخص و قابل دسترسی، آن را از میان ببرند.
با مرتبط کردن احساس استرس به ضرب العجلهای معین، شدت تاثیر استرس را کاهش دهید. تحقیقی در دانشگاه راچِستر نشان میدهد دانش آموزانی که تصور میکردند استرس پیش از امتحانشان، عاملی انگیزه بخش و مثبت است، نسبت به دانش آموزانی که احساس استرسشان را مشخص نکرده بودند، عملکرد بهتری داشتند. زمانی که افراد تیم، فعالیت مرتبط با استرس را به اتمام میرسانند، از احساس فشار آن رهایی یافته و در این فرایند، احساس موفقیت خواهند داشت.
استرس در محل کار غیر قابل اجتناب است، اما بدین معنی نیست که حتماً باید ناخوشایند باشد. رهبران میتوانند با پیروی از این راهنماییها و تفسیر استرس به عنوان عاملی انگیزه بخش، به حفظ تمرکز تیم کمک کرده و صرف نظر از مقدار وظیفه، به موفقیت دست یابند.
5 قدم برای تبدیل استرس به موفقیت
آیا تا به حال هدفی هیجان انگیز برای خودتان انتخاب کردهاید که آنقدر بزرگ باشد که موجب ترس و اضطراب شما شده و از خودتان بپرسید “من چرا این کار را انجام میدهم”؟ آیا تا به حال فکر کردهاید که میتوانید این اضطراب را به تمرکز و سپس آن را به نتایجی عظیم تبدیل کنید؟ یافتن ارکان انجام این کار، برای من موجب موفقیتی چشم گیر در زندگی شد.
1. شما باید شدیداً به موفقیت علاقه داشته باشید.
شما باید تمایل زیادی به کسب هدفتان داشته باشید. اگر اشتیاق نداشته باشید، انجام این کار نتیجه بخش نخواهد بود؛ زیرا باید در راستای دستیابی به چیزی که واقعاً میخواهید، تلاش کنید. میتوانید هنگام تلاش برای کسب یک هدف، به جای اینکه به این استرس اجازه دهید بر شما غلبه کند، استرسی را که به وجود میآید، کنترل کنید تا به سمت هدفتان هدایت شوید.
پس مطمئن شوید که هدفی داشته، نسبت به آن علاقه و اشتیاق داشته و برای کسب آن تلاش میکنید.
2. نقشتان را تعیین کنید.
آیا از نظر شما، نقشتان در زندگی این است که حتماً باید به هدف مورد نظرتان دست یابید؟ این هدف برای من، تبدیل شدن به یک کارآفرین بود. من از دبیرستان ترک تحصیل کرده بودم، هیچ تجربهی حسابداری و پشتوانهی مالی نداشتم و اصلاً نمیدانستم چگونه هدفم را به واقعیت تبدیل کنم، اما نسبت به آن شوق و اشتیاق داشتم.
من واقعاً احساس میکردم که این موضوع، هدف من بود؛ پس زندگیام را با اشتیاق شدید به سمت کسب آن هدایت کردم. انجام این کار، اضطراب زیادی به همراه داشت! من باید مسئولیت سنگینی را میپذیرفتم و داراییهای خانواده را در فرصت کسب و کاری سرمایه گذاری میکردم که هیچ اطمینانی در آن وجود نداشت.
پس مورد اول بسیار مهم است. شما باید اشتیاق و علاقهی شدیدی برای کسب هدفتان داشته باشید؛ زیرا مورد دوم این است که خودتان را در نقشی که موجب دستیابی به هدف میشود، قرار دهید.
آیا حتی فکر کردن به این موضوع نیز باعث اضطرابتان میشود؟ باور کنید من هم این شرایط را تجربه کردهام. شما میتوانید این اضطراب را با تعیین هدف تغییر دهید. نقش من به عنوان یک کارآفرین این بود که با داراییهای خانواده از خودم حمایت کنم. من این اضطراب را با مکالمهای با خانوادهام به نام “مکالمهی رهبری”، به تمرکز تبدیل کردم. من یک سبک سنگین کردم و دیدم که ما هیچ پیشرفتی نکردهایم. یک نفر باید کنترل را به دست میگرفت تا تضمین کند پیشرفت میکنیم و من این نقش را پذیرفتم.
چند سال بعد، من یک میلیونر خود ساخته بودم.
3. استرس خوب را در مقایسه با استرس بد مشخص کنید.
هنگام خلق چشم انداز و آیندهتان، استرس را تجربه خواهید کرد؛ اما آموختن شناسایی استرس خوب در مقابل استرس بد بسیار ضروری است.
بدن در واکنش به استرس رشد میکند. استرس موجب ارتقای شخصیت، رشد روحی و احساسی و بدنی میشود. هنگامی که برای دستیابی به هدفتان تلاش میکنید، قطعاً روزهای خوب و بدی را تجربه خواهید کرد؛ اما این رشد شما را قویتر خواهد ساخت.
استرس بد زمانی رخ میدهد که شما هیچ کنترلی بر زندگیتان ندارید. علاقه و اشتیاقتان از میان رفته، در منطقهی امنتان بوده و همه چیز موجب بروز نتایج نامطلوب میشود. این استرس، آسیب زننده بوده و شما را تضعیف میکند و موجب دیدگاه “من ضعیف و ناتوان” میشود. هیچ آرزویی با احساس تاسف نسبت به خود به حقیقت تبدیل نشده است.
اگر باور دارید که استرس، تضعیف کننده است، این اتفاق برایتان رخ خواهد داد. با این باورها مقابله کرده و آنها را تغییر دهید؛ البته برای تبدیل این باورها به تمرکز، راهی دراز در پیش دارید.
4. خودتان را با داستانهای موفقیت احاطه کنید.
خودتان را در موقعیت و اطراف افرادی قرار دهید که به آرزوی شما دست یافتهاند. بدین طریق، انرژی آنها نیز به شما انتقال خواهد یافت.
اگر اطرافیان شما کاری را با موفقیت و علاقه انجام میدهند، انجام آن برای شما آسانتر خواهد بود. خودتان را به عنوان یکی از آن افراد ببینید و سپس اضطرابتان را به تمرکز برای انجام آن کار تبدیل کنید!5. برای کسب موفقیت از خودتان حمایت کنید.
در مسیر کسب هدف، با افرادی برخورد خواهید داشت که تلاش میکنند شما را از هدفتان منصرف کنند. ممکن است این افراد موقعیتهای خوبی داشته و فکر کنند در حال کمک به شما هستند، اما این مکالمات میتوانند در راه کسب هدف موجب پیدایش شک و استرس شوند.
اجازه ندهید این افراد بر شما تاثیر بگذارند. به عنوان رهبر زندگی، قدرتتان را از دست ندهید و با احترام به آنها نشان دهید که میدانید چه کاری انجام میدهید.
مالکیت و کنترلتان را دوباره به دست بگیرید و انرژی این استرس به جای تضعیف شما، از شما پشتیبانی خواهد کرد.
5. به ترسهای غیر منطقی اجازه ندهید شما را تضعیف کنند.
من تسلیم ترسهای غیر منطقی بسیاری شده بودم و این موضوع باعث شده بود که اکثر اوقات، مضطرب و ترسیده باشم. این ترسها تا حدودی باعث محدودیت من در هر کاری که انجام میدادم، شده بودند؛ پس تصمیم گرفتم با آنها مقابله کنم.
من از ارتفاع میترسیدم، پس از یک هواپیما پریدم. از آب میترسیدم، پس هر روز در اقیانوس شنا میکردم. من تا زمانی این کار را انجام دادم که این ترس غیر منطقی و اضطراب همراه آن به انرژی بالایی تبدیل شد؛ تا جایی که از انجام این کار لذت میبردم.
هنگامی که استرسی به وجود میآید، یک رشد نیز با آن همراه خواهد بود. تا زمانی که با آن مقابله کرده و مایوس نشوید، میتوانید این انرژی را به تمرکز تبدیل کنید که شما را به سمت جایی که میخواهید برسید، هدایت خواهد کرد. این انرژی، بسیار قدرتمند است!